نوشته اصلی توسط
مامان پرنیا
سلام. خانومی 35 ساله هستم با پسر عمو یم حدود 5 سال هست ازدواج کردم البته از همون ابتدا مادرم با ازدواج ما مخالف بود اما کم کم رابطه اش با همسرم خوب شد چون فرزند آخر خانواده استم از لحاظ عاطفی هم خودم و هم مادر و پدرم به همدیگه وابستگی خیلی شدید داریم طوری که در طول روز چندین و چند بار به مامانم زنگ میزنم و چون خونمون به خونشون نزدیکه شاید هر روز به دیدنشون میرفتم که این امر همیشه باعث ناراحتی و بحث بین من و همسرم بود اما خوب هر بار به بدبختی مشکل رو حل میکردم. پدر و مادرم یه خونه اطراف تهران دارن همونجایی که خانواده و اقوام همسرم زندگی میکنند و تابستون بیشتر اوقات پدرو مادرم اونجا و دور از من زندگی میکنند ، مشکل من از اونجا شدت گرفت که هر بار اونجا میریم سر اینکه کجا بریم بحث داریم . من دوست دارم بیشتر خونه مادرم باشم و همسرم راضی نیست خونه اونا بیاد . هفته گذشته که رفتیم خونه پدرم بودیم که سر چیز بی ارزشی تو روی مادر و پدرم ایستاد و با قهر از خونه شون رفت بیرون و رفت خونه مامانش موند تا وقتی که من رو آورد تهران . الان یک هفته است که با پدر و مادرم روبرو نشده . هرچی بهش میگم بیا بریم خونشون میگه من دیگه اونجا نمیام تو خودت میخوای برو و از طرفی هم پدر و مادرم از دست همسرم دلخور هستند و گفتند دوست نداریم اون بیاد اینجا و باید حتما از ما عذر خواهی کنه ....خلاصه من این وسط گرفتار شدم . نه میتونم همسرم رو راضی کنم از اونا عذر خواهی کنه و نه اینکه میتونم از پدر و مادرم دست بکشم .....من رو لطفا راهنمایی کنید . در ضمن هنوز من و همسرم صاحب فرزند نشدیم و کلا همسرم بعد از هر اشتباهی عادت به عذر خواهی کردن نداره و خیلی غد و مغروره .....لطفا راهنمایی ام کنید .